جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: يکشنبه، 21 شهريور 1395     
ضرر جبران‌ناپذیر فرار مغزها

روزنامه آرمان؛ محمد زاهدی اصل*: پدیده فرار مغزها همیشه دامنگیر کشور ما بوده و در مقاطع مختلفی شدت و ضعف داشته است.

 
عواملی باعث تشدید این پدیده شده و عوامل دیگری هم آن را کم می‌کرده است. اگر جوانان امکانات محدودی داشته باشند که از طریق خانواده و تحصیل آن را احساس کنند، ممکن است مهاجرت کنند. حتی در بسیاری از موارد مهاجرت به دلیل نداشتن شغل صورت می‌گیرد و بنابراین وقتی جوان ببیند شرایط اشتغال برایش فراهم نیست دست به مهاجرت می زند. آگهی‌ها و تبلیغات زیادی در مورد پذیرش دانشجو بدون کنکور و روش‌های مختلفی که انواع دانشگاه‌های آزاد،غیرانتفاعی و حتی پردیس‌ها به آن دست می زنند تا ظرفیت خود را تکمیل کنند، در جریان است. در کنار اینکه دانشگاه‌های دولتی هم با برگزاری دوره‌های شبانه از این قافله عقب نیفتاده‌اند،‌دانشگاه‌های پیام نور و علمی- کاربردی هم که دیگر الی ماشاء‌ا... و بنابراین تاسیس و راه اندازی واحدهای دانشگاهی مختلف برای این است که هر کسی بتواند برای ادامه تحصیل در داخل به دانشگاه برود. بنابراین نمی‌توان گفت فضای تحصیل برای جوانان کشور محدود است و من چنین ادعایی را قبول ندارم. در شرایط فعلی کشور هر کسی که اراده کند با هر سطح معلومات و هوش و ذکاوتی که داشته باشد می‌تواند در دانشگاه‌های درجه یک، دو یا سه پذیرفته شود و ادامه تحصیل بدهد و فقط بحث تحصیل در مهاجرت دخیل نیست. فضای عمومی جامعه ما در کنار تبلیغات کشورهای دیگر باعث شده تحصیل در کشورهای خارجی به عنوان مدینه فاضله ترسیم شود و افراد تصور کنند در کشورهای دیگر همه چیز مهیاست و هر کاری که بخواهند می‌توانند آنجا انجام دهند.
 
همه این عوامل دست به دست هم داده و افراد به ویژه آنهایی که از نظر شرایط اقتصادی خانواده این امکان برایشان فراهم است دست به مهاجرت می زنند. در این بین برخی افراد هم هزینه‌ها را با هم مقایسه کرده و برای مثال متوجه می‌شوند اگر بخواهند در کشور خودمان به دانشگاه دولتی نرفته و در دانشگاه آزاد یا غیرانتفاعی تحصیل کنند، تفاوت هزینه‌ها خیلی زیاد نیست و به ویژه اینکه بسیاری از این دانشگاه‌ها از نظر بسیاری از واحدهای دولتی و غیردولتی که قرار است بعدها افراد برای کار به آنها مراجعه کنند مقبولیت نداشته و به همین دلیل افراد گزینه مهاجرت را انتخاب می‌کنند.
 
 شناسایی استعدادهای برتر
 
وقتی جوانان مهاجرت می‌کنند در بسیاری از کشورها این استعدادها شناسایی می‌شوند و حتی بعد از فارغ‌التحصیلی در مشاغل مختلف به کار گرفته می‌شوند. در بسیاری از موارد دیده شده که بسیاری از افرادی که در کشور خودشان حتی موفق نشده اند از سد کنکور عبور کنند با تحصیل در دانشگاه‌های این کشورها حتی توانسته‌اند بعدها شغل مناسبی برای خود بیابند. بنابراین شاهد این هستیم فردی که نتوانسته در کشور خودش در کنکور پذیرفته شود در کشوری دیگر به عنوان نیرویی توانمند به کار گرفته می‌شود. دولت‌های بیگانه این افراد را شناسایی می‌کنند و وقتی متوجه می‌شوند یک نیروی کیفی نخبه است آنها را بورسیه می‌کنند. در گذشته و حدود ۵۰ سال پیش که ما دانشجو بودیم موسساتی در داخل کشور برای اعزام دانشجو به کشورهای دیگر فعال بودند و این موسسات با شناسایی دانشجویان موفق زمینه تحصیل آنها را در خارج از کشور فراهم می‌کردند. وقتی افراد مشاهده می‌کردند شرایط کار و تحصیلشان در کشورهای دیگر بیشتر و بهتر است همانجا می ماندند و برنمی گشتند. برخی دیگر از جوانان و افرادی که برای ادامه تحصیل به کشورهای دیگر مهاجرت کرده اند بعد از پایان تحصیل برمی گردند و نمی‌توانند عشق و علاقه ای را که به میهن خود دارند فراموش کنند.
 
 بیگانه بودن و درجه دو حساب شدن
 

اگر بتوانیم به شکل واقعی ضرری را که کشور هر ساله در اثر از دست دادن این نیروها متحمل می‌شود حساب کنیم، این رقم، رقم قابل توجهی خواهد بود، زیرا از نظر اقتصادی اگر کشور متحمل ضرر و زیان شود این قابل جبران است، اما از نظر انسانی این زیان‌ها قابل جبران نیست. همواره همه دولت‌ها در مورد این مساله حساسیت داشته اند، اما هیچ گاه کار جدی انجام نشده است که به نوعی فضا و شرایط به گونه ای فراهم شود که جوانان ما که سرمایه‌های بالقوه کشور هستند در اثر شناسایی درست مسئولان استعدادهایشان به فعلیت برسد و از این استعدادها در عرصه عمران و آبادانی کشورها استفاده شود. باید شرایط به گونه ای رقم بخورد که جوانان ماندن در داخل کشور را به رفتن و مهاجرت ترجیح بدهند و برای این مساله باید همه کشور و مسئولان با هم بسیج شوند. توجه به این نکته ضروری است که در یک کشور بیگانه هر قدر هم که شما شخص برجسته و درجه یکی باشید، درجه دو حساب می شوید، چون بیگانه هستید. در اختصاص امکانات و بهره وری‌های اجتماعی هم در این کشورها برای افرادی که ملیت آنجا را دارند و متعلق به آن کشور هستند شرایط ویژه ای در نظر گرفته می‌شود که این شرایط برای بیگانگان و افرادی که به آنجا مهاجرت می‌کنند، وجود ندارد. در کنار همه اینها باید در زمینه تحصیل هم بتوانیم شرایط را در داخل کشور به گونه ای رقم بزنیم که افراد تصور نکنند تحصیل در کشورهای دیگر با امکانات و شرایط بهتری همراه است. برای مثال ما عنوان مقطع راهنمایی را از مقاطع تحصیلی برداشتیم، در حالی که این قبیل آزمون و خطاها نتیجه ای جز دلزدگی و هرج و مرج ندارد و باید تغییرات اساسی در این نظام آموزشی ایجاد شود. باید شرایط به گونه ای رقم بخورد که جوانان بتوانند زمانی که در حال تحصیل هستند اهداف خود را مشخص کرده و از همان ابتدا مسیر و شرایط رسیدن به آن هدف را برای خود ترسیم کنند. وقتی افراد در این مسیر درست قرار بگیرند تخصصی را برای خود انتخاب و ایجاد می‌کنند که به آن عشق می ورزند و به این شکوفایی گفته می‌شود. در این مملکت افراد در حوزه‌هایی مشغول فعالیت هستند که این بسترها، بستر رشد کشور است، نظیر اتفاقی که در کشورهای پیشرفته می افتد. کشورهایی که در نقاط دیگر دنیا شاهد آن هستیم که در گذشته کجا بودند و امروز به کجا رسیده اند. اگر بررسی کنید بعد از جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورهایی که این روزها جزو کشورهای پیشرفته محسوب می‌شوند آن زمان حتی در مسیر توسعه هم قرار نداشتند. جوانان در این کشورهای تازه توسعه‌یافته شرایط مناسبی برای تحصیل دارند و باید تلاش کنیم ما هم به این شرایط مطلوب دست پیدا کنیم.
* مددکار اجتماعی و استاد دانشگاه




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: