تهرانی نیوز - پايگاه اطلاع رسانی تهرانی نيوز

[نسخه مخصوص چاپ ]

SHAHRDARINEWS.COM


گفت‌وگو با بازیکنی که در حسرت بازی در آث میلان ماند
تاريخ خبر: پنجشنبه، 25 شهريور 1395 ساعت: 09:02

اصفهان زیبا نوشت: عبدالعلی چنگیز از این روزهای فوتبالش گفت.

 

مهری مصور:چهره‌اش مانند دبیرهای سختگیر ریاضی بود. سر طاس، موهای کم پشت کنار گوش و ریش پرفسوری. نامش، خاص بودنش را دوچندان می‌کرد: عبدالعلی چنگیز.  شما که غریبه نیستید؛ مصاحبه با چنگیز راحت‌تری از آنچه فکرش را می‌کردم جور شد؛ البته تصمیم برای گفت‌وگو با او، داستان امروز و دیروز نبود و سابقه‌ای بلندمدت داشت اما درست زمانی که فکرش را هم نمی‌کردم، مصاحبه جور شد تا گفت‌وگویی را با بازیکن سال‌های دور استقلال و ذوب آهن که سال‌هاست در کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس به مربیگری اشتغال دارد، ترتیب بدهیم.  پیشنهاد بایرن مونیخ و آث میلان برای لژیونر شدن، ماجرای استعفا 14 بازیکن تیم ملی پس از مسابقات جام ملت‌های 1986 سئول، عضویت در هیات مدیره باشگاه ذوب آهن و دوری از فوتبال ایران سوالاتی بودند که برای گرفتن جواب آن‌ها هشت سال حوصله به خرج دادم؛ پس به من حق بدهید که حسابی ذوق زده باشم. فلسفه زندگی فوتبالی چنگیز در این جملات خلاصه شده است: «زندگی یک بازی فوتبال است؛ پدر و مادر در حاشیه همچون تماشاگران مشوق شما هستند؛ مدافعان تیم حریف همانند موانع شما در زندگی؛ هم تیمی‌های خود همان بهترین دوستان شما هستند و به ثمر رساندن هر گل همان آرزوها و جاه طلبی‌های شما و و هر شوتی که به گل نمی‌نشیند، همانند شکست‌ها در زندگی است.»

در سایت شخصی‌تان نوشته شده زندگی یک بازی فوتبال است. واقعاً به این فلسفه اعتقاد دارید؟

فوتبال از دروازبان، دفاع، وسط و هجوم درکنار هم تشکیل شده که یک مجموعه کامل را إیجاد می‌کند که هرچه هماهنگی بیشتر باشد نتیجه هم بهتر خواهد بود. بازیکنان در زمان دفاع و حمله همه با هم در خدمت یک هدف هماهنگ هستند. این راز آفرینش است. بنی آدم اعضای یک دیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی بدرد آورد روزگار /دگر عضوها را نماند قرار.

سال‌ها دوری از فوتبال ایران موجب شده تا شناخت کمی از عبدالعلی چنگیز داشته باشیم. از ورود جدی به فوتبال شروع کنیم.

حضور جدی من در فوتبال به زمانی باز می‌گردد که در تیم مدرسه ادب بازی می‌کردم. مدارس همواره بهترین محل برای انتخاب ورزشکاران مستعد است و در آن زمان دانش آموزان جذب رشته‌های مختلف می‌شدند. بازیکنانی ذوب آهنی زیادی همانند کربکندی و شجاعی در مدرسه ادب درس می‌خواندند و در همان دوران دبیرستان بود که لیادین مرا برای بازی در تیم ذوب آهن انتخاب کرد.

اما تم برق اصفهان اولین تیم عبدالعلی چنگیز معرفی می‌شود.

من با تیم برق قهرمان نوجوانان کشور شدم اما شاگردی چند ساله لیادین، تأثیر زیادی بر روی من داشت و اساس فوتبالم از همانجا شکل گرفت.

در مورد لیادین برداشت‌های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردانش او را تا حد یک اسطوره بالا می‌برند اما برخی دیگر وی را یک مربی معمولی می‌دانند. دوست داریم دیدگاه عبدالعلی چنگیز در مورد مرحوم لیادین را بدانیم؟

من با حدود 40 یا 50 مربی از کشورهای مختلف دنیا همکاری داشته‌ام و اصطلاحاً دور دنیا را گشته‌ام اما معتقدم لیادین از همه یک سر و گردن بالاتر بود. لیادین مهارت بالایی از لحاظ روانشناسی داشت. تمرینات آن زمان با فوتبال مدرن و امروز دنیا قابل مقایسه نیست. لیادین درک بسیار بالایی از بازیکنان داشت و عاشق آن‌ها بود. تنها به فکر برد و باخت نبود و همین مساله باعث شد تا نزد بسیاری از شاگردانش محبوبیت زیادی داشته باشد.

 موقعیتی برای لژیونر شدن شما پیش نیامد؟

اتفاقاً من در زمان اوجم، از تیم‌های هانوفر و بایرین مونیخ و حتی آث میلان ایتالیا پیشنهاد داشتم. بعد از بازی‌های آسیایی 1984 به دنبالم آمدند اما آن زمان فدراسیون فوتبال نبود که بخواهم کارهای اداری مربوط به رفتن را انجام بدهم و سفارت هم ویزا صادر نمی‌کرد و این موقعیت را از دست دادم.

فکر می‌کنید اگر موقعیت فراهم شده بود و به تیم آث میلان رفته بودید، با عبدالعلی چنگیز فعلی چه تفاوت‌هایی داشتید؟

گذشته‌ها دیگر گذشته و افسوس خوردن فایده ای ندارد. موقعیت و بازیکنان امروزی را که می‌بینم، حسرت می‌خورم، البته بحث غرور نیست؛ بلکه استعداد خدادادی بود و می‌توانستم در سطح اول فوتبال دنیا بازی کنم زیرا سرعت و مهارت را با هم داشتم. مهارت من در ضربات قیچی زبانزد بود. ما عملاً مجانی فوتبال بازی می‌کردیم. من لیسانس تربیت بدنی دارم اما در مدرسه و دانشگاه دروس زیادی از جمله زبان انگلیسی و قرآن تدریس می‌کردم و معلم حق التدریس بودم.

اتفاقاً همین سؤال را می‌خواستم بپرسم. از شما به عنوان متخصص حرکات آکروباتیک یاد می‌شود؛ به قول خودتان استعداد ذاتی بود یا اینکه تمرین داشتید؟

من در زمان کودکی به قیچی زدن علاقه زیادی داشتم و همیشه در منزل تشک می‌انداختم و ضربه قیچی تمرین می‌کردم که شیشه‌های زیادی را هم شکستم. البته آن موقع مطبوعات و رسانه‌ها گستردگی حال را نداشت و ما دیده نمی‌شدیم و حتی هیچ فیلمی از دوران بازی‌ام ندارم. ما مجانی فوتبال بازی می‌کردیم و وقتی وارد بازی می‌شدیم، به عشق مردم بازی می‌کردیم. اما بیرون زمین از بالا و پایین شهر گرفته، همه مرا می‌شناختند و مورد توجه بودم. بعدها که به استقلال رفتم، در کل ایران شناخته شدم و بعدها با حضور در مسابقات برون مرزی و بین المللی، در آسیا دیده شدم و اسمم سر زبان‌ها افتاد.

از پرسپولیس پیشنهادی نداشتید؟

قبل از انقلاب، دلال پرسپولیس سراغم آمده بود و می‌خواست مرا به این تیم ببرد اما مدیران وقت ذوب آهن گفته بودند خودمان به این بازیکن نیاز داریم. من زمینه جام جهانی داشتم و ترسم از تیم‌های بزرگ ریخته بود زیرا در رده جوانان با تیم‌های برزیل و ایتالیا و در رده امید با فرانسه بازی کرده بودم.

چه طور شد که حاضر شدید در لیگ قطر بازی کنید؟ این طور به نظر می‌رسد که به خاطر قرارداد مالی خوب این پیشنهاد را قبول کردید؟

فصل اولی که باشگاه‌های قطی بازیکن خارجی می‌گرفتند، به بازیکنان ایرانی زیادی پیشنهاد بازی دادند و من به همراه محمدخانی، شاهین و شاهرخ بیانی، قاسمپور و قلعه نویی به لیگ قطر رفتیم. بحث مالی قابل توجهی در میان نبود اما به نسبت هم پول خوب می‌دادند. قطری‌ها تماشاگر فوتبالی نداشتند و برای جذب تماشاگر سرمایه گذاری می‌کردند که به خدمت گرفتن بازیکنان ایرانی هم برای جذب بیشتر تماشاگر بود.

کارشناسان معتقدند محمدرضا خلعتبری شمه ای از فوتبال عبدالعلی چنگیز را به نمایش گذاشته اما می‌توان اشکان دژاگه را با شما مقایسه کرد. نظر خودتان چیست؟

بهرحال هر بازیکنی خصوصیات مخصوص به خودش را دارد. خلعتبری حرکات پا به توپ خوبی داشته و خوب سر توپ می زند ولی آنچه سطح یک بازیکن را بالا می‌برد، تنها موارد فنی نیست و تماشاگر تنها به زمین فوتبال توجه ندارد. زمانی که من بازی می‌کردم، خطاهای زیادی روی من صورت می‌دادند اما اعتراضی نمی‌کردم، در صورتی که بازیکنان امروز بسیار معترض هستند و حتی به خاطر شدت اعتراض از جریان بازی خارج می‌شوند.

اشکان دژاگه را نگفتید؟

دژاگه یک بازیکن حرفه‌ای با خصوصیات ممتازی است اما متاسفانه اشکالی که بیشتر بازیکنان ایرانی دارند، نمی‌توانند همانند مسی و رونالدو به طور مستمر و در یک دوره هفت هشت ساله در اوج باقی بمانند. در فوتبال ایران شاهد هستیم که در یک مقطع یکی دو ساله بازیکنی در حد ستاره مطرح اما به همان سرعت نیز محو می‌شود.

می گویند هواداران با شعار عبدالعلی کلینزمان شما را تشویق می‌کردند. مقایسه با یکی از بهترین‌های فوتبال دنیا چه حسی داشت؟

شعار دادن در ورزشگاه‌ها که امری مرسوم بود اما من تمام تمرکزم بر روی بازی بود و نه به شعارهای هواداران توجه داشتم و نه حرف مردم؛ چون معتقدم هواداران همان طوری که با شعار یک روز یک بازیکن را به بالا می‌برند، یک روز دیگر هم وی را پایین می‌آورند.

سر کم مو و ریش پرفسوری ظاهر متمایزی از عبدالعلی چنگیز در بین فوتبالیست‌های دهه شصتی ایجاد کرده بود. با قصد و منظور این ظاهر را انتخاب کرده بودید و مثلاً می‌خواستید توی چشم باشید؟

من از روز اولی که فوتبال را شروع کردم، توجهی به این مسائل نداشتم. من عاشق فوتبال بودم و تمام تمرکزم را روی بازی گذاشته بودم و دنبال این نبودم که چهره متمایزی داشته باشم . همیشه ریش پروفسوری نمی‌گذاشتم و تغییراتی در چهره‌ام داشتم.

ماجراهای مربوط به استعفای 14 بازیکن تیم ملی که بعد از بازی‌های آسیایی رخ داد، یکی از ابهامات بزرگ تاریخ فوتبال ایران است که هیچ وقت تلاشی برای رمزگشایی از این اتفاق مرموز صورت نگرفته است. گفت وگو با شما فرصت مغتنمی است که از آن ماجراها صحبت کنید؟

بالاخره یک سری اتفاقاتی رخ داد که دیگر سال‌ها از آن گذشته است و خیلی از افراد مرتبط با آن ماجراها از دنیا رفته‌اند و اگر من بخواهم حرف بزنم، یک طرفه به قاضی رفته‌ام.

بهرحال زمانی باید اصل ماجرا بیان شود.

مسائلی در اردوی تیم ملی رخ داد که اتفاقات درون خانوادگی بود و نباید به بیرون درز پیدا می‌کرد. بلکه باید در درون خانواده مسائل و مشکلات را ح و فصل می‌کردند. متاسفانه یک خبرنگار در جریان مسائل داخلی تیم قرار گرفت و ماجرا را رسانه ای کرد، شاید اشکال از ما بود که پیش بینی این اتفاق را نکرده بودیم.

اما بعدها از آن جمع 14 نفره، بازیکنانی به تیم ملی برگشتند اما برای شما این اتفاق رخ نداد؟

من حساسیتم بالا بود و کار دستم داد. اگر شخصیت فعلی را داشتم. به سادگی عین دریبل زدن بازیکن روبرویی از آن رد می‌شدم. بعددها که بزرگ تر شدیم، فهمیدم باید صبورتر می‌بودیم. من می‌توانستم بعد از انقلاب، ده تا پانزده سال بهترین باشم اما نسبت به برخی مسائل آلرژی داشتم و نشد.

فرصت جبران وجود نداشت؟

(مکث طولانی) آن زمان بحث تبادل افکار نبود، دوره‌ای بود که جو نامناسبی حاکم شده بود، فدراسیون فوتبال قدرت لازم و ساختار نداشت و مربیانی که انتخاب شده بودند، فاصله داشتند، بازیکن بالاتر بود و در آن سطح هماهنگی ایجاد نمی‌شد. تقصیر نداشتند.

از مثلث عبدالعلی چنگیز، حمید علیدوستی و ناصر محمدخانی بگویید.

در فوتبال ایران کمتر مثلث موفق پیدا می‌شود. یک زمانی دایی، خداداد و علی کریمی بودند و دوره‌های بعدی نیز مثلث‌هایی شکل گرفت اما به نظرم مثلث من، حمید علیدوستی و ناصر محمدخانی در فوتبال ایران دیگر نیامده است. من خودم را نمی‌توانم قضاوت کنم اما دیگرانی که فوتبال را دنبال می‌کنند، می گویند مثلث ما سه نفر بی نظیر بود. هر کدام از ما در تیم‌هایمان بازیکن شاخصی بودیم.

این مثلث در تیم ملی جواب داد؟

اگر درست و با برنامه استفاده کرده بودند، تیم ملی می‌توانست بهترین بهره را از این مثلث ببرد، البته در مسابقات آسیایی 1984 بدشانسی آوردیم و در بازی اول علیدوستی مصدوم شد. در آن تیم به غیر از خط دفاع، بقیه عالی بودند و اگر بدشانسی نیاورده بودیم، عین آب خوردن قهرمان می‌شدیم.

چرا مثلث طلایی علیدوستی، محمدخانی و چنگیز نتوانستند در عرصه مربیگری خودی نشان بدهند؟

محمدخانی که با مشکلاتی مواجه شد، علیدوستی هم مربی خوبی است و من هم تحصیلات تخصصی ورزش داشته و دور دنیا تجربه اندوزی کرده‌ام و تجربیاتم به درد فوتبال ایران می‌خورد اما به دلایلی هیچ کدام رشد نکردیم.

برخی معتقدند در فوتبال ایران و در بین مربیان یک چرخه ثابت وجود دارد و اجازه نمی‌دهند افراد زیادی وارد این چرخه شوند. بر فرض صحت این نظریه، می‌توانیم شما را یکی از قربانیان چرخه ثابت و تکراری مربیان باشگاهی ایران بدانیم؟

والا نمی‌دانم چه باید بگویم. من از فوتبال ایران دور هستم اما همان طوری که گفتم به خاطر اخلاق و خصوصیاتی که دارم، با فرمول جاری در فوتبال ایران نمی‌توانم زندگی کنم یا شاید هم فوتبال ایران برای من مزه نداشت.

33 سالگی برای خداحافظی از فوتبال حرفه ای، سن کمی نبود؟

بهرحال شرایطی رخ داد که تصمیم گرفتم فوتبال را کنار بگذارم.

فعالیت در حوزه مربیگری، بلافاصله پس از پایان دوران بازیگری فوتبال بود یا با فاصله رخ داد؟

بلافاصله بعد از خداحافظی از فوتبال، باشگاه العین امارات به من و برزگری پیشنهاد همکاری در آکادمی این باشگاه را داد. در مدت 6 سالی که در این آکادمی فعالیت داشتم، اقدام به جمع آوری اطلاعات روز فوتبال دنیا از کشورهایی همانند آلمان، فرانسه، سوئد و هلند کردم و تصمیم داشتم با گنجینه‌ای از اطلاعات دست اول به ایران آمده و آکادمی مطابق سبک جهان راه اندازی کنم تا به هدف‌هایی که در ذهنم بود، دست یابم.

این کار را انجام دادید؟

بله، آکادمی بهار اندیشه را تأسیس کردم که 6 سالی هم در تهران فعالیت داشت. فعالیت آکادمی زمان‌بر است و باید صر و حوصله داشت تا بتوان نسلی را پرورش داد. یک بازیکن خردسال باید حدود پنج شش سال از لحاظ فنی، خانوادگی، تغذیه و شرایط روحی و روانی زیر نظر باشد اما در این مدت هیچ حمایتی صورت نگرفت و متوجه شده‌ام که نمی‌خواهند کار کنم.

تفاوت میان آکادمی‌های امارات و ایران را چطور می‌بینید؟

امارات چندین سال است که آکادمی‌هایش را به صورت ساختارمند و الگوبرداری شده شکل داده است. آن‌ها مربیان خود را در سطح آکادمی از خارج از کشور معمولاً جذب می‌کنند که اکثر مواقع این افراد مصری هستند. مربی‌های دروازه‌بان‌ها هم عموماً سودانی هستند و از آن طرف همه مدیر فنی‌ها از اروپا می‌آیند. این کار برای این است که تا مدیریت بهتری در تیم‌ها شکل بگیرد.

مسئولیت تعریف شده برای شما در این آکادمی چیست؟

ما روی رده‌های سنی 13 تا 20 سال کار می‌کنیم و استعدادها را پیدا می‌کنیم. مثلاً عمرعبدالرحمان به همراه برادرانش در تست‌ها شرکت کرد و به همراه همکارانم او را کشف کردیم. امارات وارد یک سیستمی شده که بازیکنان جوان را بعد از کشف استعداد و پرورش به کمپ‌های اروپایی می‌فرستند. ما باید مثل امارات و سایر کشورها ساختار فوتبال پایه‌مان را عوض کنیم. این ساختار غلط در فوتبال ایران در همه جای کشور وجود دارد. ما در فوتبال ایران تحلیل واقعی نداریم و حتی نمی‌دانیم که چقدر در این فوتبال خرج می‌شود تا بتوانیم روی آن برنامه ریزی کنیم. فوتبال ایران چندین سال است که جذابیتش را از دست داده است.

هیچ وقت نخواستید برای مربیگری در لیگ ایران اقدام کنید؟

من در مقطعی یکی دو ساله با عباس رضوی در تیم راه آهن حضور داشتم اما سیستم فوتبال ایران درست نیست و آثار حرفه ای گری ندارد. ساختار فوتبال ایران در واقع من درآوردی است و هیچ گاه تلاش نکرده‌ایم الگوبرداری درستی داشته باشیم و بیشتر بر مبنای نظریه هر چه بادا باد کار می‌کنیم.

در فوتبال امارات یا سایر کشورهای عربی، شانسی برای مربیگری در لیگ‌های این کشورها نداشته‌اید؟

در کشورهای عربی، با مربیان اروپایی همکاری می‌کنند و به دلایل سیاسی، تمایلی برای همکاری با مربیان ایرانی ندارند.

به عنوان یک مربی که سال‌ها در آکادمی‌های فوتبال کشورهای عربی فعالیت داشته‌اید، سطح درآمدی شما با قراردادهایی که مربیان ایران در لیگ منعقد می‌کنند، برابری می‌کند؟

نه اصلاً در این سطح نیست. ماندن من در امارات به خاطر مسائل مالی نیست که این طور فکر کنید درآمد بالایی دارم، صرفاً چون راحت هستم و دغدغه ای ندارم، اینجا مانده‌ام.

در بین مربیان ایرانی، کار کدام مربی را می‌پسندید؟

نمی‌توانم اسم بیاورم اما مربیان خوبی داریم.

هنوز احتیاط ذاتی اصفهانی‌ها را دارید. بالاخره بین این همه مربی، کار یکی دو نفر را بیشتر از بقیه قبول دارید.

قلعه نویی و فرکی خوب نتیجه گرفته‌اند، ویسی هم در لیگ پانزدهم عالی بود.

شرایط امروز فوتبال اصفهان را چه طور ارزیابی می‌کنید. به نظر شما سرمایه گذاری خوب باشگاه‌های ذوب آهن و سپاهان و نتیجه گرفتن این تیم‌ها، می‌تواند ملاکی برای پیشرفت فوتبال استان لحاظ شود؟

اصفهان در این سال‌ها خیلی خوب نتیجه گرفته است و بالاتر از سطح فعلی نیز می‌تواند باشد اما لازم است تا موانع و نقاط ضعف را پیدا کرده و نسبت به رفع آن‌ها اقدام کنیم که این اتفاق می‌تواند با نظرخواهی از بزرگان و صاحب نظران فوتبال اصفهان انجام شود. آنالیز نقد زندگی است و نباید از نقد ضعف‌ها فراری باشیم زیرا تا نقد درست انجام نشود، پیشرفت نیز میسر نخواهد شد.

فکر می‌کنید با رویه فعلی تیم‌های اصفهانی می‌توانند داعیه آقایی در آسیا را داشته باشند؟

این اتفاق دور از دسترس نیست به شرط اینکه فوتبال را به دنیای نقد ببریم و هر کسی نیز در جایگاه خودش باشد. متاسفانه در فوتبال ایران همه در کار هم دخالت می‌کنند.

حضور کوتاه مدت شما در هیات مدیره ذوب آهن در فصل هفتم لیگ حرفه ای و اتفاقاتی که رخ داد، ابهامات زیادی را ایجاد کرده است. حالا بهترین فرصت است تا این ابهامات را رفع کنیم. چه طور شد که به عضویت هیات مدیره ذوب آهن در آمدید.

پیشنهاد عضویت در هیات مدیره را آقای ابکا به من داد و من هم گفتم اگر فکر می‌کنید حضور من مثمرثمر است، می‌آیم اما بعدها به این نتیجه رسیدم که هر کسی را بهر کاری ساخته‌اند.

یعنی پذیرفتن این پیشنهاد کار اشتباهی از جانب شما بود؟

بحث اشتباه نیست، جایگاه من هیات مدیره ذوب آهن نبود. من در مستطیل سبز تجربیات زیادی دارم و باید از تجربیات من در این حوزه استفاده می‌کردند. البته نه اینکه مدیریت بلد نباشم، بلکه ساز و کار انجام شده به نحوی نبود که امکان بهره وری وجود داشته باشد.

می‌گفتند انتخاب زوران جورجویچ برای سرمربیگری ذوب آهن، تصمیم شما بود؟

من اصلاً زوران را قبول نداشتم و نمی‌دانستم چه کسی او را انتخاب کرد. تنها کسی که در هیات مدیره ذوب آهن با حضور زوران مخالف بود، من بودم اما خودشان زوران را انتخاب کرده و چند بازیکن را هم به وی تحمیل کردند.

در تمام این سال‌ها، اتهاماتی بابت استخدام زوران به شما وارد بود. چرا هیچ وقت تلاش نکردید این برچسب را از خودتان دور کنید و واقعیت‌ها را بگویید؟

من هیچ وقت حوصله بحث نداشته‌ام، همان زمان هم مطالب زیادی علیه من نوشتند و دروغ بافی کردند. انتخاب مربی در ایران من درآوری است و چنگیز بدبخت اصلاً در این فضاها نبود. زمانی که از جلسه هیات مدیره بیرون آمدم، زوران به من گفت، تو چرا به من رأی ندادی. من در جوابش گفتم اصلاً تو را نمی‌شناسم و قبول ندارم که بخواهم رأی بدهم.

به عنوان یک مربی فوتبالی چرا تلاش نکردید اعضای هیات مدیره را از جذب زوران منصرف کنید؟ حتی اگر بحث رزومه هم نباشد، رفتار و حرکات این مربی نشان می‌داد که در حد لیگ دسته سوم هم نیست چه برسد به تیم ذوب آهن؟

من در هیات مدیره تنها یک رأی داشتم و نظر نهایی با اکثریت بود. در فوتبال ایران انتخاب مربی ربطی به هیات مدیره هم ندارد و از بالا انتخاب می‌کنند. در جریان انتخاب مربی من حتی به چند گزینه دیگر هم رأی نداده بودم و یک مربی روسی مدنظرم بود که قبول نکردند.

خوب وقتی شرایط را این طور دیدید؛ چرا برای حفظ اعتبار و آبروی خودتان هم که بود، از هیات مدیره استعفا نکردید؟

با خودم می‌گفتم چند ماهی نزدیک ذوب آهن باشم تا شاید بتوانم کمکی انجام بدهم و شاید اگر روزی فردی عین شما تماس گرفت، جوابی برای او داشته باشم.

شما گفتید که با انتخاب شخص ابکا به هیات مدیره رفتید. چرا از او نخواستید که شما را برای سرمربیگری تیم انتخاب کند. یعنی در حد زوران هم نبودید؟

ابکا از قدیم مرا می‌شناخت اما مشکل اینجا بود که به من اعتماد نکردند و نخواستند از تجربیات بین المللی من استفاده کنند. من کاملاً به این نتیجه رسیده بودم که هیات مدیره صوری است و بعد از آن هم جدا شدم.

دوست نداشتید پسرهایتان جای شما را در فوتبال بگیرند؟

دوست داشتم اما زمینه‌اش فراهم نشد، البته میثم زمانی در لیگ بازی می‌کرد اما در یک بازی مینیسک و رباط پاره کرد و فوتبال را کنار گذاشت.

یعنی شما پیشرفت فوتبال ایران را نیازمند الگوبرداری می‌دانید؟

اگر این برنامه‌ها را اجرایی نکنیم متضرر می‌شویم. متد فوتبال دنیا همین است. بایرن‌مونیخ از بارسلونا الگوبرداری کرد و توانست دو کیلومتر میزان دویدنش را افزایش داده و در بازی رودررو این تیم را شکست دهد. چرا در کل ایران کشف استعداد وجود ندارد؟ فوتبال ایران می‌تواند در آینده استعدادهای بیشتری را معرفی کند و به موفقیت برسد. ما باید همان کاری را کنیم که فرانسه انجام داد و سیستم کشف استعداد آن‌ها خیلی خوب است. 30 سال بعد از آغاز سیستم کشف استعداد در فرانسه آن‌ها قهرمان جام جهانی شدند. نمی‌گویم که ما هم باید قهرمان جام جهانی شویم ولی داشتن برنامه که بد نیست. متاسفانه مشکلات ما در فوتبال پایه خیلی زیاد است و اقداماتی که انجام می‌شود تنها مثل یک مسکن عمل می‌کند.

کارلوس کی روش در بین مربیان ایرانی موافقتن و مخالفان زیادی دارد. به عنوان یک مربی ایران شاغل در خارج از کشور، در کدام دسته قرار می‌گیرید؟

کی روش به نسبت سایر مربیان خارجی که به فوتبال ایران آمده‌اند، مربی سرشناس تری است و تا جایی که توانسته تلاش خود را کرده است. او به جای داشتن یک مسئولیت چند مسئولیت را بر عهده گرفته است. نیمی از انرژی او صرف حواشی می‌شود. متاسفانه سیستم فوتبال ایران نظم ندارد. در کل با توجه به این ناهماهنگی‌ها و بی‌نظمی‌ها کی‌روش نمره قبولی را در فوتبال ایران تا الان گرفته است. کی‌روش یک مربی جهانی است و تفکرات جهانی دارد. او با اضافه کردن بازیکنان ایرانی شاغل در اروپا به تیم ملی فوتبال ایران، خون تازه‌ای را وارد کرد.

به عنوان سؤال پایانی؛ فامیلی «چنگیز» آن هم در کشورهای عربی برای شما دردسرساز نیست؟

دیگر عادت کرده‌ام؛ اینجا به می گویند جنکیز.